هستی دردنیای شادی
هستی با بابا فرزاد کنار باب اسفنجی جونش انقدر لپ ودست باب اسفنجی را کندی که بیچاره می خواست فرارکنه. خیلی خیلی خوش گذشت چون هواسردبود وخیلی وقت بود پارک نرفته بودی من وبابایی تصمیم گرفتیم به دنیای شادی برویم تا دختر گلمان یه دل سیر بازی کنه . ...
نویسنده :
مامان زینب
14:59