خاطرات هستی درشمال
امسال تابستان باخاله منصوره اینا رفتیم شمال سه روز بیشتر نموندیم چون مرخصی نداشتیم باهمدیگه ، ماسوله ، قلعه رودخان ، انزلی رفتیم بااینکه کم موندیم ولی خیلی خوش گذشت .
این اولین دریایی بود که خودت کنارآب رفتی وشروع کردی به صدف جمع کردن
قربون اون دستای کوچکت بشم که دوست داری صدف ها رابه من بدی .