هستی هستی ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

هستی کپل

جشن دندونی

هستی جونم در  90/01/22  درهفت ماهگی اولین دندونش درآمد وکلی من وبابایی راخوشحال کرد ولی چندروز تب داشت وبی حال بود برای اینکه دندونانش به راحتی بیاد ، براش یه آش دندونی مفصل درست کردم وهمه را دعوت کردم .                                                     صاحب مروارید                           &nbs...
27 خرداد 1392

ماهگرد هستی تا یکسالگی

تولد یک ماهگی تولد دوماهگی تولدسه ماهگی تولد چهارماهگی تولد پنج ماهگی (سوارخ کردن گوش ) تولد شش ماهگی تولد هفت ماهگی تولد هشت ماهگی (رویش اولین مروارید ) تولد نه ماهگی تولد ده ماهگی تولد یازده ماهگی تولد دوازده ماهگی ...
27 خرداد 1392

ماهگرد هستی تا یکسالگی

  تولد یک ماهگی     تولد دوماهگی   تولدسه ماهگی   تولد چهارماهگی تولد پنج ماهگی (سوارخ کردن گوش ) تولد شش ماهگی تولد هفت ماهگی تولد هشت ماهگی (رویش اولین مروارید ) تولد نه ماهگی تولد ده ماهگی تولد یازده ماهگی   تولد دوازده ماهگی     ...
27 خرداد 1392

روز اول بدنیا آمدنت دربیمارستان

اولین روز بدنیا آمدن دربیمارستان امروز نه ماه انتظارم به پایان میرسد دوست دارم هرچه زودتر توراببینم صبح روز پنج شنبه ساعت 7:15 من همراه بابا ومامان جون به بیمارستان رفتیم ومنتظر بدنیا آمدن هستی گلم بودیم بابا از لحظه به لحظه تواتاق عمل فیلم گرفت ومن از اینکه بابایی درکنارم بود احساس آرامش می کردم ،ساعت 8:45 صدای گریه ات اتاق عمل راپرکرد.خداراشاکریم ازاینکه تورا صحیح وسالم به ماهدیه داد . مادوست داشتیم وقتی بزرگ شدی بدنیا آمدنت را خودت باچشمان زیبایت ببینی ولذت ببری . بعداظهر همه باگل وشیرینی به ملاقات آمدند واتاق مامان پر از گل بود وچون شمابه گل حساسیت نشان دادی ، تمام گل ها را بیرون بردیم همه درحیرت موی فراوا...
27 خرداد 1392

روز اول بدنیا آمدنت دربیمارستان

اولین روز بدنیا آمدن دربیمارستان   امروز نه ماه انتظارم به پایان میرسد دوست دارم هرچه زودتر توراببینم صبح روز پنج شنبه ساعت 7:15 من همراه بابا ومامان جون به بیمارستان رفتیم ومنتظر بدنیا آمدن هستی گلم بودیم بابا از لحظه به لحظه تواتاق عمل فیلم گرفت ومن از اینکه بابایی درکنارم بود احساس آرامش می کردم ،ساعت  8:45 صدای گریه ات اتاق عمل راپرکرد.خداراشاکریم ازاینکه تورا صحیح وسالم به ماهدیه داد . مادوست داشتیم وقتی بزرگ شدی بدنیا آمدنت را خودت باچشمان زیبایت ببینی ولذت ببری .     بعداظهر همه باگل وشیرینی به ملاقات آمدند واتاق مامان پر از گل بود وچون شمابه گل حساسیت نشان دادی ، تمام گل ها را بیرون بردیم همه ...
27 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی کپل می باشد